یا دانشمند باش یا دانشجو یا شنونده و یا دوستدار و پنجمی مباش که هلاک می گردی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

چرندیات قدیم و جدید من !
نویسنده :  Funny M

پزشک قانونی به تیمارستان دولتی سرکشی می‌کرد. مردی را میان دیوانگان دید که به نظر خیلی باهوش می‌آمد. او را پیش خواند و با کمال مهربانی پرسید که: شما را به چه علت به تیمارستان آورده‌اند؟

مرد در جواب گفت: آقای دکتر! بنده زنی گرفته‌ام که دختر هجده‌ساله‌ای داشت. یک روز پدرم از این دختر خوشش آمد و او را گرفت و از آن روز، زن من مادرزن پدر شوهرش شد. چندی بعد دختر زن بنده که زن پدرم بود پسری زایید. این پسر، برادر من شد زیرا پسر پدرم بود.

اما در همان حال نوه زنم و از اینقرار نوه بنده هم می‌شد و من پدر بزرگ برادر ناتنی خود شده بودم. چندی بعد زن بنده هم زایید و از آن روز زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و ضمنا مادر بزرگ او شد. در صورتی که پسرم برادر مادربزرگ خود و ضمنا نوه او بود.

از طرفی چون مادر فعلی من، یعنی دختر زنم، خواهر پسرم می‌شود، بنده ظاهرا خواهرزاده پسرم شده‌ام. ضمنا من پدر و مادر و پدربزرگ خود هستم، پسر پدرم نیز هم برادر و هم نوه من است!

آقای دکتر!‌ اگر شما هم به چنین مصیبتی گرفتار می‌شدید،‌ قطعا کارتان به تیمارستان می‌کشید!!




پشتیبانی و تغذیه مطالب: IsatisWeb Literature
- یکشنبه 83/10/20 ساعت 3:4 عصر

فهرست
19675 :کل بازدیدها
9 :بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب
لوگوی خودم
علت دیوانگی - منبع لطیفه ها، حکایات، مطالب عارفانه و عاشقانه فارسی
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان

لینک دوستان
نگاهی به اخبار روز (مسعود بصیری)
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
IsatisWeb Literature
زمستان 1383
طراح قالب